سلام
نمی دونم از کجا شروع کنم،چی بگم!
چند سال پیش اوضام یه دفعه بهم ریخت نمی فهمیدم چی شده بعده کلی فکر کردم فهمیدم بعله منم تو دام افتادم.تو دام کسی که دلش با دوستم بود.اون موقع ها میدونستم اون آقا یکی دیگه رو دوست داره،چند سال گذشت،تو همه ی این مدت هیچ توجهی نمیدیدم که بخوام امیدوار بشم ولی یه دفعه اومد بهم پیشنهاد داد،توی این چند سال اصلا حرفی نزدم،کاری نکردم که بفهمه.خودش اومده بود ولی خب چون اون موقع وضعیت کارمون مشخص نبود قرار شد تا سال بعد با هم آشنا بشیم بعدم باخانواده ها مطرح کنیم.میدونم اولین اشتباهم همین بود ولی خب توی این یه سال خیلی خوب همدیگه رو شناختیم،خیلی خیلی توی همه ی کارام کمکم میکرد تا جایی که غیر ممکنو برام ممکن می شد. روزای خیلی خوبی بود.
اون یه سال گذشت و وقتی با خانواده اش صحبت کرد با مخالفت شدیدی روبه رو شدیم.اون روزا ازم قول گرفت که برم به زندگیم برسم و بیخیالش بشم.دورادور از طریق دوستام پیگیر کارامه جدیدا به خودم پیام میده بازم هوامو داره.تو این مدت خیلی تلاش کردم فراموش کنم 6 ماه از شهرمون رفتم که دور باشم.محیطمو عوض کردم ولی نتونستم فراموشش کنم.
عقلم میگه به خواستگارم جواب مثبت بدم برم ولی دلم راضی نمیشه!
نمیدونم چکار باید بکنم؟؟؟
منتظرشم شاید برگرده؟
فراموش کنم اما چطور؟
میشه شما کمکم کنین؟